به انگشتانم که می نگرم به یادت می افتم ، چون عزیزانم انگشت شمارند . . . نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند ، می گویند حساسیت فصلی است ، آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . . . نفست باران است ، دل من تشنه ی باریدن ابر ، دل بی چتر مرا میهمان کن . . . آسمونی رو دوست دارم که بارونش فقط واسه شستن غم های تو بباره .
. . شاد بودن بهترین انتقامیست که میتوان از لحظات سخت زندگی گرفت ، تمام لحظه هایت سرشار از شادی باد . . . اینجا زمین است ، ساعت به وقت انسانیت خواب است ، دل عجب موجود سخت جانی است ! هزار بار تنگ میشود ، میشکند ، میسوزد ، میمیرد ! و باز هم میتپد . . . . نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد ! امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی ! . . . جای خالیت را نفس عمیق می کشم ، عطرت از تو باوفاتر است . . . سنگهایی که به دیوار فراق تو زدم ، کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم . . . از ما که گذشت ! ولی به دیگری موقتی بودنت را گوشزد کن تا از همان اول فکری به حال جای خالیت کند . . . زیباترین شب زمین ، شبِ پر از نگاه تو / دعای من برای تو ، خدای من پناه تو. . . .
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب / بیمار خنده های توام؛ بیشتر بخند . . . عشق چیز عجیبی نیست ، عزیز دلم ! همین است که تو دلت بگیرد و من نفسم ! . . . تو تک ستاره منی منم اسیر بودنت / از ته دل داد میزنم؛ میمیرم از نبودنت . . . اگه ما کنار هم باشیم خوشیم ،
پس خوبه از هم جدا نشیم ….. من کنار تو ؛ تو کنار من
پس نگاه به هر غریبه، قدغن !!! . . . تمام بیچارگی زلیخا از روزی شروع شد که؛ یوسف را به غلامی قبول کردند. بیچارگی من هم از روزی شروع شد که تو را دیدم. . . . از قدیم ندیما میگفتن واسه کسى بمیر که واست تب کنه…! قدیمیا چه پر توقع بودن! من واست میمیرم حرفى نیست! اما خدا نکنه تو تب کنى…!